جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Knock Out

معنی‌ها

ضربه فنی کردن

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

بیهوش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

شکست دادن، ناتوان ساختن

حذف کردن، از بین بردن، رفع کردن

با شتاب تکمیل کردن، با عجله انجام دادن

خسته کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knock out

phrasal verb knock unconscious

Synonyms:

KO knock senseless lay out coldcock kayo do in hamstring

phrasal verb strike or bump (someone or something) out

phrasal verb render unconscious (as by a blow to the head)

phrasal verb put to sleep

phrasal verb complete (especially in haste; knock off)

phrasal verb cause a mechanism to become non-functional by damaging or destroying it

phrasal verb communicate (a message) by knocking

phrasal verb to exhaust

ارجاع به لغت knock out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «knock out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knock-out

لغات نزدیک knock out

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!